خوانش نخست از حکمت‌های نهج‌البلاغه در روزگار فتنه

پنج درس بنیادین امیرالمؤمنین برای شناخت فتنه و سلامت معنوی
سلسله‌ یادداشت‌های علوی

در این یادداشت که نخستین بخش از مجموعه «خوانش حکمت‌های نهج‌البلاغه» است، پنج حکمت ابتدایی امیرالمؤمنین علی‌ علیه‌السلام بازخوانی می‌شود؛ حکمت‌هایی که دربردارندۀ هشدارهایی دقیق نسبت به فتنه‌گری، غفلت، ضعف نفس، و نیز توصیه‌هایی عمیق برای صبوری، بصیرت‌ورزی و سلامت اخلاقی است. این سلسله یادداشت‌ها با هدف تبیین کاربست‌های فردی و اجتماعی تعالیم علوی منتشر می‌شود.

در فتنه‌ها چگونه زیست کنیم؟

در روزگاری که آشوب‌ها و فتنه‌ها هر روز شکل تازه‌ای به خود می‌گیرند و حقیقت در غبار تبلیغات، منافع شخصی و سیاست‌های پیچیده گم می‌شود، بیش از هر زمان دیگری نیاز به بصیرت و تبیین داریم. رهبر انقلاب نیز در سخنرانی‌های اخیرشان بر توجه ویژه به نهج‌البلاغه تأکید کرده‌اند، چرا که این کتاب گوهری از حکمت، سیاست، اخلاق، مدیریت و جامعه‌سازی است. نهج‌البلاغه نه‌تنها چراغ راهی برای عبور از فتنه‌هاست، بلکه الگوی حکمرانی برای دولت اسلامی و الگویی تربیتی برای ساختن جامعه‌ای آرمانی است.
دراین یادداشت‌ قرار است به5 حکمت‌ از این گنجینه بپردازیم، هم در مسیر تبیین و روشنگری برای زدودن غبار فتنه‌ها، هم برای بیان آموزه‌های حکمرانی و مدیریت اسلامی، و هم برای تربیت فردی و اجتماعی در مسیر حق.
و چه شروعی بهتر از نخستین حکمت نهج‌البلاغه:
"كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ"
در فتنه‌ها همچون شتر دوساله باش که نه پشتی دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند.

در جامعه‌ی امروز، فتنه‌ها دیگر فقط جنگ‌های نظامی یا سیاسی نیستند؛ فضای مجازی، رسانه‌ها و جریان‌های فکری میدان جدیدی برای فتنه‌گری شده‌اند. حق و باطل در هم آمیخته می‌شوند، گروه‌ها و جریان‌ها از احساسات مردم سوءاستفاده می‌کنند، و بسیاری از مردم ناخواسته ابزار دست قدرت‌ها می‌شوند.
امام علی (ع) در این حکمت، راهی برای نجات از فتنه‌ها ارائه می‌دهند: باید به‌گونه‌ای رفتار کنیم که نه مرکب موج‌سواران سیاسی شویم و نه عواطف و ظرفیت‌های ما برای منافع دیگران دوشیده شود.

"لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ "یعنی نباید اجازه دهیم که دیگران از ما به عنوان نردبان برای رسیدن به اهدافشان استفاده کنند. بسیاری از افراد، ناآگاهانه در مسیرهایی قدم می‌گذارند که نهایتاً به نفع گروه‌های خاص است، نه خود مردم.

"وَلَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ " یعنی نباید بگذاریم از احساسات و هیجانات ما بهره‌کشی شود. جریانات مختلف اجتماعی و سیاسی، گاهی مردم را تنها برای منافع خودشان تحریک می‌کنند.

نهج‌البلاغه کتاب عبور از فتنه‌هاست. در دنیای امروز، تنها کسانی می‌توانند در طوفان حوادث مسیر درست را بیابند که بصیرت و آگاهی خود را تقویت کنند. سخن امام علی (ع) نه به معنای بی‌تفاوتی است، نه کناره‌گیری، بلکه به معنای هوشیاری، استقلال فکری و مراقبت از خود در برابر سوءاستفاده‌هاست.

این حکمت تلنگریست به خودمان، که آیا ما در فتنه‌های آخرالزمانی، همچون اِبْنِ اللَّبُونِ هستیم، یا ناآگاهانه، مرکب و منبعی برای منافع دیگران می‌شویم.

 

سه خنجر پنهان بر پیکر شخصیت انسان

در میانه‌ی غوغای شعارها، مطالبه‌ها، و توفان رسانه‌ای امروز، بیش از هر زمانی محتاج بازگشت به حکمت‌های علوی هستیم؛ چرا که مولای ما، پیش از هر چیز، جامعه را با تربیت فرد می‌سازد و انسان را با خودآگاهی از سقوط بازمی‌دارد.در حکمت دوم نهج‌البلاغه، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سه تیغ پنهان را معرفی می‌کند که شخصیت و کرامت انسان را تکه‌تکه می‌کند، بدون آن‌که شاید خودش بداند.
"أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه"

این بیان حکیمانه سه عامل درونی را نشان می‌دهد که شخصیت انسان را خُرد می‌کنند؛ بی‌آن‌که نیازی به دشمن خارجی باشد. مولا علی (ع) در واقع دارد می‌فرماید: خودت می‌توانی بدترین دشمنِ خودت باشی، اگر حواست نباشد.

طمع، زوال عزت در پوشش آرزو

أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ
کسی که طمع را لباس همیشگی خود کند، در واقع به خودش بی‌حرمتی کرده است. طمع با امید فرق دارد. طمع یعنی منتظر باشی کسی دیگر برایت کاری کند، دائم چشم به بیرون داشته باشی، کرامتت را گرو بگذاری برای لقمه‌ای یا موقعیتی.

در جامعه امروز، بسیاری از مفاسد اقتصادی، رانت‌خواری‌ها، و حتی خیانت‌ها، ریشه در همین طمع بی‌پایان دارد. مردمانی که عزت نفس خود را پای طمع فنا کردند و مسئولانی که به‌جای قناعت، به دریوزگی قدرت افتادند.

ناله‌گری، باز کردن درِ ذلت

وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ
بی‌تردید انسان نیازمند است، اما «کشف ضرّ» یعنی دائماً سختی‌های خود را فریاد بزنی، خودت را کوچک کنی، گدایی همدردی کنی. این به‌مرور کرامت انسان را می‌بلعد.

در فرهنگ اهل‌بیت، صبر، حفظ ظاهر، و درخواست نکردن مگر از خدا، یک اصل تربیتی است. متأسفانه امروز در فضای مجازی، نوعی ناله‌گری و خودتحقیری جمعی رایج شده و این آسیب، شخصیت اجتماعی ما را ذلیل می‌کند.

زبان، فرمانروای بی‌رحم

وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه
بدترین نوع خودتحقیری این است که انسان زبانش را بدون مهار کردن رها کند. سخنان بی‌فکر، تهمت، شایعه‌پراکنی، فریاد بی‌منطق و حتی خودستایی‌های پوچ، همه نشانه این است که انسان بر خودش مسلط نیست.

بسیاری از تنش‌های اجتماعی، اختلافات خانوادگی و آشوب‌های سیاسی از همین «زبان بی‌صاحب» شروع می‌شود. وقتی زبان بر جان انسان فرمانروا می‌شود، دیگر چیزی از عزت باقی نمی‌ماند.

این حکمت، نقشه‌ای است برای خودسازی و اصلاح اجتماعی. امام علی (ع) هشدار می‌دهد که اگر طمع، ناله‌گری و مهار نکردن زبان را در خودت رها کنی، نیازی نیست دشمن از بیرون بیاید؛ تو خودت از درون سقوط می‌کنی.
جامعه‌ای که افرادش طمع‌ورز، ناله‌گر و بی‌مهار در کلام باشند، جامعه‌ای بی‌هویت و آینده‌ای بی‌ستون خواهد داشت.
نهج‌البلاغه به ما می‌آموزد که اول قدم اصلاح جامعه، اصلاح خویش است؛ و نخستین اصلاح، بازپس‌گیری زمام وجود از طمع، ذلت و زبان است. از این افراد خودساخته جامعه‌ای الهی و دولت اسلامی بیرون خواهد آمد.

این حکمت تلنگری است به خودمان که در این روزگار پرآشوب، در کنار اینکه به دشمن خارجی می‌پردازیم، ابتدائاً باید از خود بپرسیم: چند نفر از ما، بی‌آن‌که بدانیم، خود را با همین سه تیغ زخمی کرده‌ایم؟

چهار زخم بر پیکر انسان: از بخل تا فقر

در جهان امروز که بحران‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی یکی پس از دیگری بر سر مردم می‌بارد، بسیاری از صفات انسانی در درون جامعه و افراد که ما به‌سادگی از آن رد می‌شویم، به اصلاحات عمیق نیاز دارند. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در حکمت سوم نهج‌البلاغه، چهار ویژگی را معرفی می‌کنند که به‌شدت بر شخصیت و وضعیت فردی و اجتماعی انسان تأثیر می‌گذارند. این چهار ویژگی نه تنها آسیب‌زننده به خود فرد هستند، بلکه در ابعاد وسیع‌تر به جامعه و نظم اجتماعی نیز آسیب می‌رسانند.

"الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ"

این حکمت ما را به تفکر در مورد چهار خصیصه‌ی مُهلک فرا می‌خواند: بخل، ترس، فقر و فقر اجتماعی. بیایید به تحلیل این صفات بپردازیم.

بخل، لکه‌ی ننگ بر پیشانی انسان

الْبُخْلُ عَارٌ
بخل بیماری‌ای است که انسان را از درون فرسوده و به دیگران بی‌اعتماد می‌سازد. بخل نه تنها دیگران را از کمک و تعاون محروم می‌کند، بلکه خود بخل‌ورز را در خودخواهی و تنگ‌نظری غرق می‌کند. در جامعه‌ای که بخل رواج دارد، همدلی و همکاری به چالش کشیده می‌شود.

در واقع، بخل همانند عیبی است که نه‌تنها برای دیگران، بلکه برای خود فرد نیز به‌طور عمیقی زخم می‌زند. بخل در دنیای امروز در شکلی پیچیده‌تر خود را نشان می‌دهد؛ از عدم کمک به دیگران گرفته تا سخت‌گیری در مصرف منابع عمومی.

ترس، نقص انسانیت

وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ
ترس نه تنها در میدان نبرد، بلکه در عرصه‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی نیز منجر به نقصان شخصیت می‌شود. انسان جبان از مواجهه با چالش‌ها، مشکلات و مسئولیت‌ها هراس دارد و در نتیجه، قدرت تصمیم‌گیری و اقدام مؤثر را از دست می‌دهد.

در دنیای امروز، ترس از تغییرات، ترس از دست دادن موقعیت‌های اجتماعی یا ترس از مسؤولیت‌های بزرگ موجب رکود و ایستایی می‌شود. انسان‌هایی که از تصمیم‌گیری‌های سخت می‌ترسند، غالباً به افراد دیگری اجازه می‌دهند تا به‌جای آن‌ها تصمیم بگیرند و در نتیجه، زندگی خود را به دست دیگران می‌سپارند.

فقر، زبان انسان را می‌بندد

وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ
فقر چیزی فراتر از نداشتن مال است. فقر می‌تواند صدای انسان را خاموش کند، به‌ویژه صدای کسانی را که آگاهی دارند، اما توانایی و منابع کافی برای بیان حرف‌هایشان را ندارند. در شرایط فقر، انسان در مبارزه با مشکلات زندگی گرفتار می‌شود و دیگر فرصت و انرژی برای دفاع از حقوق و دیدگاه‌های خود ندارد.

این نوع فقر می‌تواند منجر به نادیده گرفتن حق و بی‌صدایی کسانی شود که در زمره‌ی اقشار آسیب‌پذیر جامعه هستند. در جامعه‌ای که فقرا از امکان بیان حرف‌های خود محرومند، قطعاً جامعه‌ای غیرعادلانه است.

فقر اجتماعی: غریب بودن در سرزمین خود

وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ
فقر اجتماعی به معنای کمبود منابع اقتصادی نیست، بلکه به معنای محرومیت از انسجام اجتماعی و اجتماعی‌سازی است. فردی که از منابع و امکانات محروم است، نه تنها از رفاه مادی، بلکه از اعتبار اجتماعی و روابط مؤثر نیز محروم می‌شود.

در یک جامعه‌ی عادلانه، افراد از حقوق اجتماعی برابر برخوردارند، اما فقر اجتماعی سبب می‌شود که فرد فقیر به‌عنوان یک غریب در میان مردم خود احساس بیگانگی کند. در چنین جامعه‌ای، فاصله‌ها و شکاف‌های اجتماعی عمیق‌تر می‌شوند و افراد نمی‌توانند از تمام پتانسیل‌های خود بهره‌برداری کنند.

حکمت سوم نهج‌البلاغه، مانند یک آئینه است که انسان‌ها را در مقابل ضعف‌های درونی‌شان قرار می‌دهد. بخل، ترس، فقر و فقر اجتماعی، همگی موانعی بر سر راه رشد فردی و اجتماعی هستند. وقتی این ویژگی‌ها در یک جامعه گسترش یابند، علاوه بر تضعیف فرد، سلامت اجتماعی نیز آسیب می‌بیند.به‌طور کلی، این حکمت به ما هشدار می‌دهد که نباید اجازه دهیم هر یک از این چهار آسیب بر شخصیتمان و جامعه‌ی ما غلبه کند. برای جامعه‌ای پویا و عدالت‌خواه، باید از بخل دوری کنیم، با ترس‌های خود مواجه شویم، فرصت‌های برابر اقتصادی و اجتماعی را برای همه فراهم آوریم و در نهایت، به کرامت انسانی احترام بگذاریم.

تلنگر :آیا ما در دنیای امروز در برابر بخل، ترس، فقر و فقر اجتماعی بی‌تفاوتیم؟ آیا خود را درگیر این آسیب‌ها نکرده‌ایم؟ هر یک از این چهار صفت، زخمی است که جامعه و انسان را از درون می‌پوساند. بیایید این زخمی‌ها را شناسایی کرده و برای درمانشان دست به کار شویم.

وقتی ناتوانی، ثروت، و رضایت جایشان را عوض می‌کنند

ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که تعریف‌های بسیاری وارونه شده‌اند. ناتوانی، نامش تدبیر شده؛ بی‌صبری، زرنگی؛ دنیاطلبی، پیشرفت؛ بی‌پروایی، شجاعت؛ و شکایت‌گری، حق‌طلبی. در چنین فضایی، نیاز به بازتعریف ارزش‌ها و فهم دوباره‌ی فضیلت‌ها یک ضرورت بی‌چون‌و‌چراست.

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در حکمت چهارم نهج‌البلاغه، دقیقاً دست روی همین مسأله می‌گذارد. در پنج جمله‌ی کوتاه، اما کوبنده و ژرف، از یک دستگاه ارزشی سخن می‌گوید که اگر جامعه و فرد به آن پایبند باشند، مسیر رشد و کرامت روشن خواهد شد.

وَ قَالَ (علیه السلام): الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى.

ناتوانی، آفت است نه توجیه

«الْعَجْزُ آفَةٌ»
در فرهنگ دینی، ناتوانی نه‌تنها یک ضعف طبیعی تلقی نمی‌شود، بلکه اگر از جنس سستی و بی‌همتی باشد، نوعی بیماری و آفت است. امام علی (ع) می‌خواهد بگوید که انسان مؤمن، در برابر وظیفه، مطالبه، اصلاح یا حتی یک حرکت کوچک در مسیر حق، بهانه‌ی "نمی‌توانم" نمی‌آورد.

در روزگار ما، عجز گاهی با محافظه‌کاری یا عقلانیت اشتباه گرفته می‌شود. اما مولا هشدار می‌دهد: این‌گونه ناتوانی، ریشه‌ی فساد است. سکوت در برابر ظلم، بی‌تفاوتی در قبال جامعه یا توقف در نقطه‌ی امن خود، همان آفاتی‌اند که امام علی (ع) ما را از آن‌ها برحذر می‌دارد.

صبوری، شجاعت خاموش دل‌ها

«وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»
صبوری در فرهنگ علوی، نه انفعال است و نه چشم‌پوشی بی‌دلیل؛ بلکه شکلی از ایستادگی و مقاومت درونی است. صبر، دردی را تحمل کردن نیست، بلکه آگاهانه ایستادن در مسیر درست با وجود تمام سختی‌هاست.

امروز، در زندگی شخصی، اجتماعی و حتی سیاسی، کسی که صبور است، معمولاً متهم به ضعف می‌شود؛ اما امام علی (ع) پرده برمی‌دارد: این صبر، همان شجاعت واقعی است، شجاعتی که درون انسان را فولادین می‌سازد.

زهد، ثروتی فراتر از دارایی

«وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ»
زهد یعنی دل‌بریدن از دلبستگی، نه ترک دنیا. امام علی (ع) زهد را ثروت می‌داند، چرا که انسان زاهد، برده‌ی هیچ چیز نیست. او مستقل است، آزاد است و تحت سیطره‌ی حرص و طمع نیست.

در جهانی که تبلیغ مصرف‌گرایی و رقابت مادی، انسان‌ها را خسته کرده، زهد یعنی رهایی از بندهایی که حتی میلیون‌ها ثروت نمی‌تواند بازشان کند. علی (ع) به ما یاد می‌دهد که کسی که به چیزی وابسته نیست، در واقع مالک همه‌چیز است.

ورع، سپر روح مؤمن

«وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ»
ورع یعنی پرهیزکاری با آگاهی، نه از ترس، بلکه از بصیرت. مولا ورع را سپر می‌نامد، چون همانند زرهی است که انسان را از آلودگی‌ها، لغزش‌ها و انحرافات حفظ می‌کند.

در فضای آلوده به شبهه، شایعه، غیبت، حق‌خوری و فریب، تنها با ورع است که انسان می‌تواند خودش را سالم نگه دارد. جامعه‌ای که در آن ورع نهادینه شود، امنیت اخلاقی و شفافیت رفتاری را تجربه خواهد کرد.

رضایت، بهترین همراه انسان

«وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى»
رضایت، نه تسلیم و نه بی‌حالی، بلکه آرامشی است که از فهم جایگاه و حکمت خداوند می‌آید. مولا می‌گوید: رضایت، بهترین هم‌نشین توست.

انسانی که با رضایت زندگی می‌کند، از مقایسه‌ها، حسرت‌ها و رنج‌های بی‌پایان رهاست. او بهتر می‌بیند، سبک‌تر حرکت می‌کند و انسانی‌تر رفتار می‌کند. جامعه‌ای که مردمانش به جای حرص و طلب بی‌پایان، به رضای الهی دل بسپارند، روی صلح و تعادل را خواهد دید.

در این پنج‌گانه‌ی نورانی، امام علی (ع) فرمول انسان مؤمن را به ما نشان داده: انسانی توانمند، صبور، آزاد، آگاه و آرام. این‌ها ستون‌های شخصیت فردی و اجتماعی در مکتب نهج‌البلاغه است.در زمانی که معیارها جابه‌جا شده‌اند، این حکمت، راهی است برای بازسازی هویت انسانی‌مان؛ هم در ساحت فردی و هم در عرصه‌ی تمدنی.

تلنگر ما به کدام‌یک از این فضیلت‌ها مجهزیم و از کدامشان غافلیم؟
شاید وقت آن رسیده باشد که نه فقط نهج‌البلاغه را بخوانیم، بلکه با آن خود را بسازیم.

وقتی وراثت، لباس و آینه در مسیر رشد یکی می‌شوند

در جهانی که معیار رشد و پیشرفت به مدار ثروت، ظاهر، یا حتی جایگاه‌های ظاهری چرخیده، امام علی (ع) در حکمت پنجم نهج‌البلاغه، سه مفهوم عمیق را کنار هم می‌نشاند: علم، ادب و فکر.
او ما را به سوی انسانی می‌برد که نه از نژاد و تبار، بلکه از وراثت معرفت؛ نه با لباس فاخر، بلکه با آداب رفتاری؛ و نه با آیینه‌ی زرق و برق، بلکه با شفافیت اندیشه، تعریف می‌شود.

العِلمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ

«دانش، میراثی شریف است»؛ این یعنی اگر بناست چیزی را نسل‌به‌نسل منتقل کنیم، نه مال و زمین، بلکه دانش است که شرافت می‌آورد.
امیرالمؤمنین (ع) واژه‌ی "وراثة" را به کار می‌برد تا تأکید کند که علم باید در رگ‌های خانواده، جامعه و امت جاری باشد؛ نه فقط به‌عنوان ابزار معاش، بلکه چون ارزش اصیل انسانی.
در جامعه‌ی امروز که گاه علم ابزاری برای رقابت یا رزومه‌سازی صرف شده، این کلام امام علی (ع) تلنگری است برای بازگشت به جایگاه کرامت‌بخش دانش: دانشی که انسان را به خودش و حقیقت می‌رساند.

وَ الآدابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ

«ادب‌ها، جامه‌هایی نو هستند»؛ آداب در نگاه امام علی (ع)، لباس معنوی انسان‌اند.
بسیاری می‌کوشند ظاهر خود را بیارایند، اما امیرالمؤمنین می‌گوید که آنچه انسان را واقعاً آراسته می‌کند، ادب اوست؛ آن هم نه آداب تصنعی یا تحمیلی، بلکه ادبِ برخاسته از فهم و فضیلت.
امروزه که ادب در گفتار، در تعاملات اجتماعی، در زیست مجازی و حقیقی کم‌سو شده، بازخوانی این تعبیر مولا ضروری‌ست: هر ادب، لباسی نو است که شخصیت تو را جلوه‌گر می‌کند.
آیا لباس ما فقط در تن ماست، یا باید در رفتارمان نیز دیده شود؟

وَ الفِكرُ مِرآةٌ صافِيَةٌ

و اندیشه، آینه‌ای شفاف است؛ فکر، بازتاب‌دهنده‌ی درون انسان است
فکری که شفاف باشد، بدون کینه، تعصب و غرض، آینه‌ای می‌شود برای دیدن حقیقت. مولا می‌فرماید: تو اگر می‌خواهی خودت را بشناسی، جامعه‌ات را تحلیل کنی، یا مسیرت را پیدا کنی، به فکر پاک نیاز داری.
امروزه ذهن‌ها آشفته‌اند؛ یا پر از حاشیه، یا اسیر فضای مجازی، یا درگیر القائات رسانه‌ای. آینه‌ی اندیشه‌ها غبار گرفته است.
اما امام علی (ع) راه‌حل می‌دهد: فکر، وقتی پاک بماند، می‌شود چراغ راه و معیار تشخیص.

در حکمت پنجم، سه عنصر بنیادین برای رشد انسانی و تمدنی ترسیم شده: علمی که کرامت می‌آورد، ادبی که انسان را زینت می‌دهد، و فکری که مسیر را روشن می‌کند.
این سه‌گانه، نه فقط برای رشد فردی، بلکه پایه‌های یک جامعه‌ی سالم، متفکر و باوقار است.

تلنگر: در عصر بی‌صبری، بی‌ادبی، و پرهیاهوی بی‌فکری، ما کدام «میراث» را منتقل می‌کنیم؟  کدام «لباس» را به فرزندانمان می‌پوشانیم؟ و کدام «آینه» را مقابل چشمانشان می‌گیریم؟

نویسنده: فرهنگیارسیده معصومه حسینی